پرش به محتوا
  • آدرس: تهران - میدان ولیعصر - ضلع جنوب غربی - ساختمان مینو - واحد ۲۰۶
    • bzt.office@gmail.com
    • 021 8894 97 28
  • آدرس: تهران - میدان ولیعصر - ضلع جنوب غربی - ساختمان مینو - واحد ۲۰۶
دارالترجمه بزرگ تهراندارالترجمه بزرگ تهران
  • صفحه اصلی
  • وبلاگ
  • آموزش
  • لینک‌های کاربردی
    • تاییدات آموزش و پرورش
    • دانشگاه آزاد
    • تاییدات دانشگاه‌های دولتی

ترجمه‌ منظوم شعر “ريتا و البندقيه” اثر محمود درويش

منتشر شده در تاریخ 2 اردیبهشت 14033 تیر 1403 در دسته مقالات آزاد
02
اردیبهشت

صفر عزتی، مترجم رسمی زبان عربی

ترجمه‌اي منظوم از شعر “ريتا و البندقيه” اثر “محمود درويش” شاعر فلسطيني ( 1941– 2008م) كه در آن گوشه‌اي از آنچه اشغال سرزمين فلسطينيان بر سر همه آنها _ از هر مذهب و آئيني ‌_ آورده، در فضايي دل­انگيز به تصوير مي‌كشد همچنانكه بر سر شخصيت‌هاي پاك اين قصيده آمده و در آن شاعر مسلمان و فلسطيني ما خود را از “ريتا” اين دوست يهودي دوران كودكي‌اش جدا مي‌بيند و اين جدايي نيست مگر به خاطر تفنگ و بلكه مسافتي ندارد جز به اندازه اندام يك تفنگ. ريتا براي خواننده تصويري از هر چيزي مي‌تواند باشد؛ خاك فلسطين يا فضاي معصوم كودكي شاعر آواره فلسطيني، اما من در خيال خويش زيباتر ديدم كه همان ريتا باشد؛ با همان تصویری که هر یک از ما می­توانیم در ذهن و خیال خود بسازیم. از اين رو در ترجمه منظوم اين اثر، احساسات خود را  نيز آوردم و به همين خاطر نتيجه تقريبا سه برابر متن عربي شد…

ريتا و تفنگ

بين چشمانم و ريتا…  

سايه سنگين دستان تفنگ است

بين چشمانم و چشمان نه آنگون آسمان‌رنگ..

كه اين‌گون پر غبار از جنگِ.. ريتا…

نه حصاری استوار

كه حصار سست و كوتاه فشنگ است.

بين چشمانم و ريتا…

نتوان گفت مرزی، نه دياری

نه توان گفت فضایی،

يك تفنگ است

يك تفنگ جا مانده است

آه آه، ريتا را

هر كه بيند يك نفس

سجده شكر آورد

بر خدايی كه چنين چشمان زيبا داده است.

عاقبت ـ كاسه صبرم لبريز.. ـ

ريتا را بوسيدم

در دل دنيای كودكی اش…

و به ياد آرم خوب

كه در آغوش كشيد

جان سرسخت مرا

و چه می پوشانيد

گيسوان ريتا…

بازوی لخت مرا

چه شكوهی دارد

ياد دوران هم‌آوازی و هم‌صحبتی اش..

ياد او در سر من

عكس  يك بركه دور..

در دل و جان يك گنجشك است

با همه شور و شر زندگی اش…

آه ريتا! بين ما

صد‌هزاران.. عكس.. و تصوير.. و پرنده.. است

وعده‌های بی شمار..

يا قرار ديدار

كه همه سوخته‌اند

طي اين آتش جنگ..

زير دستان تفنگ.

نام ريتا شهد لبهای من است

جسم او شهبانوی جان من است

ريتا را آسان از كف خود دادم

چند سالی است كز او بی خبرم

ای خدا جان تو و جان عزيزم ريتا

دست تو می سپرم

او عروس شهر چشمان من است

ياد ريتا تك‌سوار راه فردای من است.

ريتا گم شده است

او كه بازوی مرا

بستر خواب خوش خود می داشت

و چه زيبا می ديد

لحظه‌های خوش فردای مرا در خوابش..

و به او می گفتم

لحظه بی ريتا لحظه مرگ من است

شايد آرام كنم جان و دل بی تابش..

آه ريتا! من و تو

عهد بستيم و به جان شعله زديم

با می لعل لبت

كه به لبهای من آرام گرفت

“تا كه بيخود ز می و باده شديم

گوئيا بار دگر زاده شديم.”

آه ريتا! زچه ما آشفتيم

ترك پيمان خود آسان گفتيم

آه ريتا! چه چشمان تو را

دور از تيررس چشمم كرد

شايد خواب خوش وقت سحر

ابر هر روز به يك جای جنگ

حتی قبل تفنگ.

با توام شام.. سكوت.. مطلق..!

هيچ ديدی كه سحر

كوله‌بار خود بست

ماه من بهر سفر..

ميهن ما حتی ما را از خود راند

دل هر دلشده‌ای را بشكست

دست از ما شسته است

ترك هر عاشق و هر ماه‌ رخی را گفته است

حتی ريتا را .

بين چشمانم و ريتا…

يك تفنگ است.

شرح بیتی از سعدی
شرح كتيبه اخوان ثالث
لینک‌های کاربردی
تاییدات آموزش و پرورش
دانشگاه آزاد
تاییدات دانشگاه‌های دولتی
دسترسی سریع
لیست انواع ترجمه
وبلاگ
ارتباط با ما

میدان ولیعصر - ضلع جنوب غربی - بین سینما قدس و سفارت عراق - ساختمان مینو - واحد ۲۰۶

کد پستی - ۱۴۱۶۷۸۳۹۱۷
تلفن: 021 8894 9728-9

طراحی و توسعه به صورت اختصاصی توسط خانه ایده دیوان
Copyright 2025 © Flatsome Theme
  • منوی اصلی
  • لینک‌های کاربردی
  • تاییدات آموزش و پرورش
  • دانشگاه آزاد
  • تاییدات دانشگاه‌های دولتی
  • صفحه اصلی
  • وبلاگ
  • آموزش